مردي با اسلحه وارد بانك شد و تقاضاي پول كرد.
وقتي پول ها را دريافت كرد . رو به يكي از مشتريان بانك كرد و پرسيد: آيا شما ديدي كه از اين بانك دزدي كنم؟
مرد پاسخ داد: بله قربان من ديدم.
سپس دزد اسلحه را به سمت شقيقه مرد گرفت و شليك كرد.
او مجددا رو به زوجي كرد كه نزديك او ايستاده بودند و از آن ها پرسيد: آيا شما ديديد كه من از اين از بانك دزدي كنم؟
مرد پاسخ داد: نه قربان من نديدم اما همسرم ديد.
:: موضوعات مرتبط:
داستان كوتاه ,
,
:: برچسبها:
داستان ,
داستانك ,
داستان كوتاه ,
شكارچي ,
فرصت ,